سرزمین کهن

فرهنگی - اجتماعی

سرزمین کهن

فرهنگی - اجتماعی

مشخصات بلاگ

آن چه می نویسم هشداری است به خودم و دیگران . در روزگاری که به هزار رنگ آلوده است ، از دردهای دیرینه سرزمینی می گویم که زادگاه هنر و دانش و عشق است ؛ تا بدانیم از کجا آمده ایم و اکنون چه باید بکنیم .

بایگانی
آخرین مطالب

29 فروردین روز ارتش بود .

8 سال جنگ با دشمنی که همه قدرت های جهانی حمایتش می کردند ، کار ساده ای نبود . ولی ارتش ایران با سربازان ، درجه داران و افسران شجاع و میهن دوست ، دشمن را از آب و خاک و آسمان این سرزمین کهن بیرون کرد .

ولی رسانه های دیداری ، شنیداری و مکتوب کشور فقط از سپاه و بسیج می گویند و نقش ارتش را از تاریخ جنگ حذف کرده اند . تو گویی در تمام پیروزی ها و عملیات آفندی و پدافندی زمان جنگ ، ارتش در بیرون گود ایستاده و نظاره گر هنرنمایی بسیجیان و سپاهیان بوده است . این تحریف ناجوانمردانه تاریخ روزی تصحیح خواهد شد ولی فعلا به گوشه ای از افتخارات نیروهای بی ادعای ارتش اشاره می کنم .

1 - نیروی دریایی در عملیات بی همتای مروارید در همان ابتدای جنگ در 7 آذر 1359 کل نیروی دریایی عراق را تنها با یک فروند ناوچه موشک انداز به نام پیکان نابود کرد ! این عملیات درخشان با همکاری عالی خلبانان نیروی هوایی ارتش انجام شد و منجر به تصرف سکوهای نفتی البکر و الامیه و غرق شدن 10 فروند ناوچه موشک انداز و چند فروند بالگرد وهواپیمای عراقی شد .

2 - نیروی هوایی در تمام جنگ به پشتیبانی از سربازان زمینی و دریایی پرداخت و دو عملیات شگفت انگیز کمان 99 و حمله به اچ 3 را در تاریخ جنگ های جهان به یادگار گذاشت .

3 - نیروی زمینی و هوانیروز طراحی و اجرای عملیات های زمینی از جمله شکست حصر آبادان و بازپس گیری خرمشهر را در کارنامه دارد .

4 - مقاومت 33 روزه مدافعان خرمشهر بر خلاف آن چه تبلیغ می شود ، کار تفنگداران و تکاوران نیروی دریایی ارتش بود . تکاور نبودی ببینی شهر آزاد گشته !

امیدوارم روزی پرده های فریب و دروغ کنار رود و چهره واقعی جنگ که ترکیبی از ارتش ، سپاه و نیروهای مردمی بود ، نشان داده شود .

صادق هدایت

«در زندگی زخم‌هایی است که مثل خوره روح را در انزوا می‌خورند و می‌تراشند. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله‌ی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر این‌گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید.»

64 سال از مرگ صادق هدایت گذشت . نویسنده ای که در سال های اخیر کتاب هایش را به دلیل ترویج یاس و خودکشی ممنوع کرده اند . آیا به راستی این غول ادبی ایران مایه رواج افسردگی و پوچی بود ؟ نویسندگان نام آور زیادی هستند که به دست خویش به زندگی خود پایان داده اند و کتاب هایشان در ایران منتشر می شود . ارنست همینگوی ، سیلویا پلات ، آرتور کستلر ، ویرجینیا ولف ، غزاله علی زاده و چند تن دیگر از این دسته هستند . چرا این ممنوعیت گریبان هدایت را گرفته است ؟

بسیاری او را از پیش‌گامان داستان‌نویسی نوین ایران دانسته‌اند. آن‌چه بی‌شک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است.بوف کور به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. آغاز کتاب بوف کور شاید از معروف‌ترین جملاتی باشد که در ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.

صادق هدایت در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمانی اجاره‌ای در خیابان شامپیونه پاریس با باز کردن شیر گاز و بستن در و پنجره خانه به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز ، قطعه‌ ۸۵ به خاک سپرده شد.

 

 


 

نوشته شده توسط داوود در شنبه ۵ اردیبهشت۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۵۴ بعد از ظهر موضوع ادبی |

در حاشیه

سریال جدید مهران مدیری به نیمه نرسیده متوقف شد .

باز هم اعتراض و شکایت صنفی . اما این بار جامعه پزشکان و وکیلان سریال در حاشیه توهینی به خود دانستند .

پزشکان همواره جایگاه اجتماعی بالایی در افکار عمومی داشته اند و نمادی از سواد و طبقه مرفه بوده اند . انتظار من آن بود که با دید وسیع و بردباری بیشتری به این سریال نگاه می کردند . اگر اعتراض نمی کردند به نظر من شان و منزلت بالاتری در آرای همگانی به دست می آوردند . ولی حالا همه می دانند که واقعیت نهفته در افشاگری های مهران مدیری آن ها را برآشفته و چنین سرآسیمه کرده است .

فساد در جامعه گسترش پیدا کرده و شاخه ای از آن تخلفات پزشکی است . پزشکان ایرانی با این اعتراض نه تنها از حرفه مقدس پزشکی دفاع نکردند ، که موجبات تنزل شان و جایگاه خود را بیش از پیش فراهم کردند .

درود بر مهران مدیری عزیز .

دمی با استاد حسین الهی قمشه ای - 1

"داستان سه نگاه"

نخستین گوهری که از گنجینه غیب آشکار شد عقل بود:
گوهری شریف و والا و دانا و شناسا،
شناسای خیر از شر و زیبایی از زشتی و درست از نادرست
و آن گوهر نخست نگاهی کرد به آفریدگار خویش
و او را دید که "جمیل و پر جلال و خیال انگیز و خوش آهنگ و موزون و متناسب" است،
چندانکه در وصف نمی گنجد
از این نگاه فرزندی زاده شد
که نامش را "حُسن" نهادند
و او همان عقل دوم است
که مولانا گفت:

عقل اول راند بر عقل دوم
ماهی از سر کَنده گردد، نی ز دُم
مثنوی

و آنگاه عقل نگاهی دیگر کرد
باز به پروردگار خویش
و دید که چه اندازه "دلپذیر و دلپسند و دلدار و دلبر"است
و تمام وجودش یک آه و یک آرزو شد
که با او درآمیزد:

این یکی چون تشنه و آن دیگر چو آب
این یکی مخمور و آن دیگر شراب
مولانا

از این نگاه مشتاق بود که شور به رقص آمد
و شرار شعله کشید
و "عشق" پیدا شد و آتش به همه عالم زد
و نام دیگر عشق "نفس ناطقه انسانی" بود
که آن "حقیقت ذات آدمی" است
و سرانجام عقل نگاه سوّمی کرد
این بار به ذات خویش
و دریافت که نبود و آنگَه ببود
و از این اندیشه بود و نبود به تشویش و تشویر افتاد
و از این نگاه محزون فرزندی به نام حُزن در سوک خانه هستی زاده شد.
که نام دیگرش "جسم" یا "صورت و هیولا" بود.
و این سه فرزند گفتند در جهان بگردیم
و هر یک جایگاه شایسته خویش را بیابیم
"حُسن" همچون شاهزاده ای، باشکوه و جلال و خدم و حشم
اقطار عالم را بگشت
تا به باغ جمال و بارگاه کمال یوسف رسید
و فریاد برآورد که
از این خوشتر جایی در جهان نیست
پس بر تخت هستی یوسف به پادشاهی نشست
چنانکه او را با یوسف هیچ تفاوت نبود و:

حُسنش به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
حافظ

اما عشق با بالهای خیال، هفت اقلیم وصال را زیر پرگرفت
تا به حرمخانه قلب زلیخا رسید که
همچون زیارتگاهی در نور لطیف صبح می درخشید
و آنجا را حریمی معظم و میعادگاهی مکرم یافت
و همانجا مقیم شد و گفت:

مقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دید
وز آن غریب بَلاکِش خبر نمی آید
حافظ

و از آن سوی دیگر حُزن چون ابری اشکبار دیار به دیار پیش رفت
تا به کلبه احزان یعقوب رسید و آنجا بار بیفکند و گفت:

بار غم عشق او را گردون ندارد تحمل
چون می تواند کشیدن، این پیکر لاغر من
صفای اصفهانی

این داستان کوتاه
قصه دراز و پرماجرای جمله آدمیان در نمایشنامه هستی است
تا هر یک کدام نگاه را برگزینند
و از این رویا چه عبرت گیرند
و از این کتاب چه حکمت خوانند.

نوشته حسین الهی قمشه ای
با الهام از داستان حس و دل
از محمد سیبک نیشابوری
مینیاتور اثر کمال الدین بهزاد


 

نوشته شده توسط داوود در شنبه ۵ اردیبهشت۱۳۹۴ ساعت ۰:۳۲ قبل از ظهر موضوع تاریخی |

سیزده به در ، روز طبیعت یا تخریب طبیعت ؟

 

سیزده به‌در ، به عنوان "روز طبیعت" و انس گرفتن با محیط زیست شناخته شده اما در عمل آنچه در این روز رخ می دهد دست کمی از اعلان جنگ به طبیعت ندارد. مسئولان در سال‌های قبل برآورد کردند که میزان آلودگی محیط زیست در روز سیزده به‌در ده برابر روزهای معمولی است.

بسیاری از زباله ها که دور انداخته می شوند، مانند پلاستیک، تا صدها سال تجزیه نخواهند شد و دامان طبیعت را آلوده باقی می گذارند. آلودگی دریاها و رودخانه ها به خاطر انداختن انبوه سبزه های هفت سین و ماهی های قرمز نیز از جمله عادت هایی است که رفتارهای ایرانیان را در تخریب طبیعت تکمیل می کند.

آموزش های همگانی در رسانه ها و اقداماتی مانند توزیع پلاستیک زباله در میان مردم می تواند کم کم این مشکل را رفع کند .

فیلم های محبوب من : 1 - شب های روشن

دیشب پس از چند سال برای چندمین بار یکی از فیلم های محبوب همه عمرم را دیدم . شب های روشن که برداشتی آزاد از کتابی به همین نام نوشته فیودور داستایفسکی نویسنده بزرگ روس است . 

شب های روشن از آن فیلم هایی است که هیچ گاه از دیدن چند باره اش خسته نشده ام . تازه حالم را بهتر هم می کند . یک عاشقانه آرام در فضایی تاریک و ضرباهنگی کند بی آن که حوصله ات را سر ببرد . فیلمی در ستایش عشق و ادبیات که ارزش شعر را به ما یادآوری می کند . 

گزیده ای از فیلم شب های روشن :

-اگر دو نفر به قیمت دوستی مجبور بشن تا آخر عمر به هم دروغ بگن ، بهتره تنهایی بشینن و به چیزهایی فکر کنن که دوست دارن . 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ روشنی زیاد هم چیز جالبی نیست . آدم همه چیزو می بینه و همه اونو می بینن . توی تاریکی آدم می تونه خیال کنه که چیزی ، کسی ، جایی منتظرشه . اما توی روشنایی اصلا خبری نیست . معلومه که خبری نیست 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- رویا : شده تا حالا با کسی برخورد کنین که به دلتون بشینه ؟

استاد : آره . ولی من به دلشون ننشستم . 

رویا : یعنی چی ؟ 

استاد : یعنی قبلا یه نفر به دلشون نشسته بود . 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- رویا : شما آدم موفقی هستین . چیزای زیادی می دونین . 

استاد : دونستن خوشبختی نمیاره . 

رویا : راحتی که میاره . آدمی که می دونه ، خیالش راحته . 

استاد : شاید همین دونستن عذابش بده . 

رویا : مهم نیست . اگه دنیاش عوض بشه به عذابش می ارزه . 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از جان عزیزترم . در شهری هستم که برایم غریب نیست . اما دیشب را بی تو در غربت گذراندم . سهم من از عشقگوشه سرد و تاریکی از این دنیاست که با یاد تو گرم و روشن مانده است . کاری کن که باور کنم انتظار خود عشق است . آشکارا نهان کنم تا چند / دوست می دارمت به بانگ بلند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- رویا : این سربالایی پدر آدمو در میاره . باز خوبه آدم مطمئنه یکی منتظرش هست ، وگرنه به چه عشقی این سربالایی رو بره بالا . 

استاد : وقتی هم مطمئنی کسی منتظرت نیست راحت می ری بالا .

رویا : به نظر شما چرا من سخت می رم بالا ؟ 

استاد : برای این که مطمئن نیستی . 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- رویا : این حرفا فقط تو ادبیات قشنگه . زندگی با ادبیات فرق داره . 

استاد : همه این حرفا برای اینه که زندگی یه خرده شبیه ادبیات بشه . 

رویا : آدم باتو حرف می زنه سبک می شه . 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- رویا : می دونمتو آدم بهتری هستی ولی دلم پیش اونه . واسه همینه که اگه اون آدم برنگرده ، چیزی از عشقش پیش من نمی مونه . ولی من و تو اگه از هم جدا شیم ، محبت و احتراممون سر جاشه . می بینی ؟ من هممثل تو خیالاتی ام . 

استاد : اگه دلم می خواد برگرده ، فقط یک دلیل داره . 

رویا : چی ؟ 

استاد : این که از دوست داشتن پشیمون نشی . 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- به صحرا شدم . عشق باریده بود و زمین تر شده بود . چندان که پای مرد به گلزار فرو شود ، پای من به عشق فرو شد . ( بایزید بسطامی )

وقتی حواست نیست زیباترینی . وقتی حواست هست فقط زیبایی . حالا حواست هست ؟

با صد هزار مردم تنهایی ؛ بی صد هزار مردم تنهایی .

 


 

نوشته شده توسط داوود در پنجشنبه ۲۸ اسفند۱۳۹۳ ساعت ۱:۵۸ قبل از ظهر موضوع هنری |

چهارشنبه سوری

در تازه ترین اظهار نظر درباره چهارشنبه سوری ، آن را حرام اعلام کرده اند !

هرچند به حرام بودن شادی ها و جشن ها عادت کرده ایم ولی این پرسش پیش می آید که در ازای حرام دانستن همه جشن های ملی و میهنی چه جایگزین مناسبی ارایه کرده اید ؟ چرا مردم را یکسره دعوت به گریه و عزاداری می کنید ؟ به راستی خداوند بزرگ و مهربان برای بندگانش چنین خواسته است ؟ 

من هم با آتش بازی ها و ترقه های خطرناک امروزی مخالفم ولی اصل جشن آتش را دوست دارم و آن را سودمند و شادی افزا می دانم . 

لغو کنسرت ها

لغو کنسرت ها

داستان غم انگیز موسیقی در این سرزمین کهن و هنر پرور ، سر درازی دارد . در یک سال گذشته برگزاری کنسرت ها در ایران بیش از پیش با مشکل رو به رو شده است . تعداد استان هایی که از کنسرتهای دارای مجوز جلوگیری می کنند ، رو به افزایش است . از تک خوانی و حتی هم خوانی زنان ایراد گرفته می شود .

به راستی دلیل برهم زدن کنسرت های دارای مجوز از وزارت ارشاد چیست ؟

خوبی و بدی

همه ما می دانیم که خوبی چیست و بدی کدام است . ولی اگر بخواهیم نگاه دقیق تری بیندازیم ، کار چندان آسانی در پیش نخواهیم داشت . 

به طور کلی بر این باورم که آدم ها نه کاملا خوبند و نه بد . هر انسانی تعدادی صفات بد و خوب را با خود دارد که در یک کلمه شخصیت او را تشکیل می دهد . هر کس که درصد خوبی هایش از بدی هایش بیشتر باشد ، آدم بهتری است . از سوی دیگر معتقدم که نهاد ، سرشت ، ذات و شخصیت انسان ها تغییر ناپذیر است و نمی توان از کسی انتظار داشت خودش را عوض کند و از این رو به آن رو شود . از استثناها که بگذریم بیشتر آدم ها در بهترین حالت و با اراده و توان بالا تنها می توانند بخشی از اخلاق و رفتار خود را اصلاح کنند ، نه همه آن را . 

ولی حتی این تعریف هم همه جانبه و کامل نیست . بسیار آدم ها را دیده ام که دیدگاه های متفاوت و گاه متضادی نسبت به آن ها وجود دارد . آدولف هیتلر ، جنایتکار جنگی و یکی از منفورترین چهره های تاریخ است ولی اگر از اوا براون همسر او می پرسیدید ، حتما می گفت که او یکی از بهترین مردان دنیا است . زیرا به خاطر او در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم به برلین رفت و همراه با او خودکشی کرد . 

در پیرامون ما مردانی هستند که ممکن است دزد ، کلاهبردار ، آدمکش ، تبهکار ، فاسد ، دروغگو و ستمگر باشند ولی همسرانشان آن ها را بهترین می دانند ؛ چون آن چند خواسته کوچک و بزرگ آن ها را برآورده می کنند . همسایگان ، همکاران ، دوستان ، خویشان و بیگانگان ممکن است نظر های متفاوتی درباره آن مردان داشته باشند و شگفت آن که همه آن ها نیز درست می گویند . 

در پایان شاید بتوان گفت اگر انسان ها آن چند صفت نیک بنیادین و اساسی را داشته باشند ، می توان آن ها را خوب نامید . بی گمان راستگویی یکی از این صفات است . 

شب یلدا

شب یلدا

از سالهای دور ایرانیان شب یلدا را گرامی می دارند و آن را جشن می گیرند. شب یلدا، بلندترین شب سال و اولین شب زمستان است که مراسم و آیین خاص خود را دارد. خرید آجیل، انار و هندوانه، پختن سبزی پلو با ماهی و حتی آش رشته و خواندن حافظ همه از مراسمی است که در شب یلدا خانواده های ایرانی را به دور هم جمع می کند.

شب چله و یا شب اول زمستان، زمان زایش دوباره خورشید است. یعنی مردم چنین باوری داشتند که خورشید از انتهای تابستان اندک اندک میل خودش را کم می کند تا به اول زمستان و جنوبی ترین نقطه خودش می رسد . این زمانی است که خورشید رو به افول می رود و از زمان انقلاب زمستانی که خورشید مجددا نقطه طلوع اش در افق شرقی افزایش می دهد و میل اش را کم می کند تا به اعتدال بهاری بازگردد، این زمان را زایش خورشید در نظر می گرفتند. نام یلدا هم که واژه ای سوریانی است در واقع دلالت بر زایش خورشید دارد.

روز زایش خورشید یعنی اول زمستان را خرم روز می نامیدند و جشن می آراستند و شب اش را هم بیدار به انتظار دیدار خورشید می نشستند.و به همین خاطر میوه های سرخ رنگی را هم که در واقع برگرفته از رنگ خورشید بامدادی است مانند هندوانه، انار، سنجد و خرمالو و ... را تدارک می دیدند و این بلندترین شب سال را که به زایش خورشید پیوسته می شد، گرامی می داشتند.

شب یلدا یکی از جشن های مهم آیین میترا بوده است. در تقویم میترایی میدا سال آغاز زمستان است. بر همین اساس زایش خورشید هم همزمان با آغاز سال نوی میترایی است . این واقعه ای است که بعدها و در زمان اشکانیان به اروپا رفت و در سده سوم و چهارم میلادی به تقویم رسمی مسیحیت هم راه پیدا می کند. یعنی در واقع زایش خورشید را برابر می دانند با تولد عیسی مسیح در 25 دسامبر . به این دلیل که در قرن چهارم میلادی 25 دسامبر برابر می شد با روز آغاز زمستان.

شب یلدا

 

 

 

 


 

نوشته شده توسط داوود در جمعه ۲۸ آذر۱۳۹۳ ساعت ۰:۱۵ قبل از ظهر موضوع تاریخی |

بزرگان سرزمین کهن - 15 : ابوالحسن صبا

ابوالحسن صبا

29 آذر که بیاید 57 سال از مرگ استاد بزرگ موسیقی ایرانی ، ابوالحسن صبا می گذرد . ولی او همچنان در جامعه موسیقی ایران حضوری فعال دارد.

هنوز ردیف های اوست که در آموزشگاه ها تدریس می شود و هنوز رنگ ها و چهار مضراب های اوست که هم نوارندگان و هم جمع شنوندگان را سرِ شوق می آورد. راز این ماندگاری را باید در نوآوری های صبا جستجو کرد. او با آن که با موسیقی سنتی بزرگ شده بود و همه زیر و بم های آن را نزد استادان سنتی، میرزا عبدالله، درویش خان و حسین خان اسماعیل زاده آموخته بود، هیچگاه از نوسازی و نو نوازی آن غافل نمی شد.

شیوه های آموزش صبا نیز درخشان بود. از همان آغاز میزان استعداد ها را در می یافت. کم استعدادها را به شاگردی نمی پذیرفت و هر آن کس را که می پذیرفت، به اوج می رسانید. غالب ویولن نوازان و بسیاری از سنتورنوازان و سه تارنوازان و برخی از نوازندگان سازهای دیگر، در هشتاد سال گذشته پرورش یافتگان مستقیم صبا به شمار می روند و در یک نگاه گسترده تر می توان گفت همه کسانی که در این زمان دراز به سوی موسیقی رفته اند از راه بهره گیری از ردیف ها و دستورهای صبائی، غیر مستقیم به انبوه شاگردان او پیوسته اند!

او سرانجام در بیست و نهم آذرماه سال ۱۳۳۶ به سبب شدت گرفتن بیماری قلبی در ۵۵ سالگی چشم از جهان فرو پوشید .

 اگر موسیقی ایران، در این سال های کم فروغ همه ضربات مخالفان را تاب می آورد، بخشی از توان پایداری خود را مدیون تلاش های نوآورانه کسانی است که ارزش واقعی آن و راه آینده آن را آشکار ساخته اند. نام ابوالحسن صبا در صدر فهرست این کوشندگان نشسته و ماندگار شده است. به قول زنده یاد فریدون مشیری:

 «عمری صبا به پای نهال هنر نشست/ روزی ثمر رسید که دیگر صبا نبود/

 اما صبا ترانه جاوید قرن هاست/ گیرم دو روز در بر ما بود یا نبود»

موزه صبا

 

 


 

نوشته شده توسط داوود در پنجشنبه ۲۷ آذر۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۴۵ بعد از ظهر موضوع هنری |

اسید پاشی و فروپاشی اخلاقی جامعه

اسید پاشیاسید پاشی های اخیر با هر انگیزه ای که انجام شده , نفرت انگیز و غیر قابل قبول است . ولی بدتر از آن شوخی جدید جوانان اصفهانی یعنی ریختن آب بر روی دختران و ترساندن آن ها و خندیدن به این کار مردانه و شجاعانه است .

این اسید پاشی تفریحی آخرین نماد فروپاشی اخلاقی در جامعه ما است . دیگر نمادهای آشکار و پنهان آن را پیش از این در فساد اداری و مالی در سطوح خرد و کلان , فساد اخلاقی زنان و مردان , خشونت و پرخاشگری بیش از حد در روابط افراد , افزایش فقر و تنگدستی و به دنبال آن افزایش بیماری های روانی , عادی شدن دروغ و ریاکاری و کم رنگ شدن روابط خانوادگی و فامیلی دیده بودیم .

نمی توان به راحتی شخص یا گروهی را مقصر دانست . انحطاط اخلاقی جامعه امروز ایران گسترشی حیرت آور در تمام قشرها داشته و به سرعت پیش می رود . در واقع همه ما در آن نقش داریم و راه حل آن نیز در گرو عزم و اراده همگانی است . ما وارث تمدن و فرهنگی بالنده و پیشرو هستیم و نباید بگذاریم این میراث کهن به آسانی نابود شود .

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

19 مهر 1318 تاریخ تولد استاد بی مانند شعر و ادب پارسی , دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ( م.سرشک ) است . 
او بر ادبیات کهن و معاصر پارسی , بر نقد و نظریه ادبی جهان و شیوه پژوهش آکادمیک تسلطی کم نظیر دارد . 
عمرش دراز باد !

گوشتخوار و گیاهخوار

مدتی است طرفداران حقوق جانوران از کشتن و خوردن گاوان و گوسفندان ایراد گرفته , این کار را جنایتی در حق آنان می دانند . از جمله این موارد مراسم عید قربان ؛ قربانی کردن گوسفند برای پیروزی یک تیم باشگاهی و پس از برطرف شدن خطر سانحه هواپیمای شیراز به تهران است . 
من با خرافات مخالفم و معتقدم برای موفقیت در ورزش باید از روش های علمی و از پایه شروع کرد . درباره ایمنی و امنیت هوانوردی هم ریختن خون گوسفند هیچ بلایی را دفع نمی کند و باید از روش های علمی و فنی استفاده کرد . ولی این که گیاهخواران عزیز می گویند گوسفند بیچاره چه گناهی کرده که باید کشته شود را قبول ندارم . من زیاد خوردن گوشت را درست نمی دانم ولی نه به دلیل افزایش نسل گوسفند و گاو . از سوی دیگر در چرخه طبیعت قانون خوردن و خورده شدن وجود دارد و انسان هم بخشی از این چرخه است . گیاهخواران عزیز بهتر است به تخریب محیط زیست و کشتن جانوران در حال انقراض مانند پلنگ اعتراض کنند و این را هم از یاد نبرند که از نظر علمی گیاهان هم زنده هستند !

اینترنت بی سرعت

خیلی جالب و عجیبه . این روزا دارن به شدت تلاش می کنن تا جلوی بالا رفتن سرعت اینترنتو بگیرن ! اینترنت کند و گران فقط در ایران وجود داره . ویژگی اینترنت اینه که روز به روز سرعتش بیشتر بشه . واقعا نمی تونم بفهمم چرا با اینترنت مخالفت می کنن. دنیای امروز و فردا وابستگی کامل به اینترنت پرسرعت داره . نکنه می خوان به طور کلی قطعش کنن ؟!

سکوت مرموز رسانه ای

ایزدی های عراق
سکوت مرموز رسانه نه چندان ملی ما در برابر جنایت ضد بشری و نسل کشی آشکار در کردستان عراق نشانه چیست ؟ 
10 روز است که صدها هزار نفر از ایزدی های کرد از ترس جانشان به کوه های سنجار پناه برده اند و روزانه ده ها نفر از بچه ها از تشنگی و گرسنگی جان می دهند . همه شبکه های خبری دنیا این مساله را در صدر اخبار خود قرار داده اند و گزارش لحظه به لحظه از کمک رسانی می دهند . آن وقت تلویزیون ما فقط می گوید غزه ، غزه . این در حالی است که در غزه آتش بس اعلام شده است . 
وحشیان دولت اسلامی داعش مردان اقلیت ایزدی را می کشند و دختران و زنانشان را برای خود برمی دارند . صداوسیمای ما چگونه توانسته است چشم خود را بر این وحشی گری ببندد ؟ اگر به خاطر دین متفاوتشان این کار را می کنید پس وای بر شما و دینتان . اگر دلیل دیگری هم دارد سکوت شما قابل توجیه نیست . 
خدا پشت و پناه پیشمرگه های کرد باشد که با کمترین سلاح از مردمشان دفاع می کنند .

 

بازی با اعصاب ملت ایران !

رسانه نه چندان ملی این بار در تازه ترین اقدام ضد ملی خود ، مسابقه والیبال ایران و لهستان را طوری سانسور کرد که در نهایت هیچ کس نفهمید کی برد و کی باخت ! نزدیک به سه چهارم زمان بازی را با نماهای تکراری و دور کند پر کردند و کمترین اهمیتی هم به شعور مخاطب خود ندادند . تیم والیبال دارد در بالاترین سطح جهانی از آبروی این سرزمین کهن دفاع می کند ، آن وقت یک عده سانسورچی نشسته اند روی اعصاب یک ملت راه می روند . علاوه بر آن کیفیت تصویر بازی را هم پایین آورده بودند و بدتر از همه این که گزارشگر برنامه به همان روش ناکارآمد پیشین به دروغ می گفت تصاویر به دست ما نرسیده و کیفیتش پایین است . ولی گاهی یادش می رفت و بازی را از روی مانیتور اصلی و بدون سانسور گزارش می کرد !

کسانی که فکر می کنند دخترکان نوجوانی که به عنوان چیر لیدر (هلهله چی) بازیکنان را تشویق می کنند و یا به عنوان نظافتچی کف سالن و یا توپ جمع کن آن جا حضور دارند ، باعث فساد در روی زمین می شوند ، خودشان مشکل دارند و حق ندارند برای کل جمعیت ایران تصمیم بگیرند . من که ماهواره ندارم ولی درود می فرستم به روان پاک همه عزیزانی که ماهواره دارند و مجبور نیستند تلویزیون اعصاب خرد کن ایران را تحمل کنند .

حکایت های جام جهانی فوتبال -2

هنوز داستان اعزام نمایندگان مجلس ناظر ! بر عملکرد تیم ملی و تماشاگران ایرانی به پایان نرسیده که خبر از اعزام گروهی از هنرمندان سینما به برزیل اعلام شد. البته سفر خارجی برای هیچ کس ممنوع نیست ولی این بازیگران عزیز با بودجه دولتی عازم این سفر شدند و در عکس هایی که از آن ها دیدیم ، بیشتر شبیه توریست های پولداری بودند که که فقط برای تفریح و خوشگذرانی به سفر رفته اند .

اگر بنا به سفر مجانی باشد ، من هم دلم می خواهد دور دنیا را بگردم ! چرا این هنرمندان که همه شان از ثروتمندان این کشور به حساب می آیند ، از بودجه ملی استفاده کنند ؟ کاش مثل خیلی از موارد دیگر یواشکی می رفتند تا کسی نمی فهمید . چون هیچ کس باور نمی کند آن ها یار دوازدهم تیم ملی باشند و برای تقویت روحیه آن ها خود را به زحمت انداخته باشند . آن قدر تماشاگر در آن جا وجود دارد که که این ها وسطشان گم می شوند . پس رفتنشان هیچ تاثیری در عملکرد بازیکنان نداشته است . 

حکایت های جام جهانی -1

3 نماینده مجلس از کمیسیون اصل 90 به منظور مبارزه با فساد به جام جهانی برزیل اعزام می شوند !! این کار نتیجه ای جز حیف و میل بیت المال ندارد . 
شما چه کاره هستید که می خواهید جلوی فساد را بگیرید ؟
اصلا چه کسی گفته بازیکنان ایرانی برای فساد به برزیل می روند ؟
شما حق ندارید بر تماشاگران ایرانی که از سراسر جهان به آن جا رفته اند ایرادی بگیرید .
شما حق ندارید بازیکنان را زیر فشار عصبی و روانی بگذارید .
مگر آقای لاریجانی نگفته بود که هیچ نماینده ای حق ندارد به برزیل برود ؟
اگر با هزینه شخصی هم می روید که بعید می دانم ، برای تماشا بروید نه تضعیف روحیه بازیکنان .
اصلا نماینده مجلس چه لزومی دارد که به همراه تیم ملی به آن سوی دنیا برود ؟ این کار در شرح وظایف یک نماینده نیست .
چه کسی بر کار خود شما نظارت خواهد کرد ؟

تهران شهر بی دفاع

 

توفان دیروز تهران و چند شهر دیگر چند واقعیت تلخ را آشکار کرد :

1-ما اصلا آمادگی رویارویی با وضعیت اضطراری را نداریم .2-سازمان هواشناسی ایران در حد صفر است .3-رادیو و تلویزیون دولتی ما به وظیفه ذاتی خود آشنا نیست و علاوه بر آن به عمد از پوشش مناسب این خبر خودداری کرد.4-دروغ و ریاکاری چنان در کشور نهادینه شده که هیچ مسوولی اشتباه و کوتاهی خود را نپذیرفت و حاضر به عذرخواهی و و استعفا نشد .5-چندین انسان بی گناهی که کشته و زخمی شدند و خسارت های میلیاردی که به بار آمد ، در نتیجه سهل انگاری مسوولان و پاسخگو نبودن آنان و نادیده گرفته شدن حقوق شهروندی بود .6-در صورت وقوع پیشامدهای بدتر مانند زمین لرزه های شدید ، فاجعه انسانی بی مانندی روی می دهد که در تاریخ بنویسند .

 

  

 


 

نوشته شده توسط داوود در سه شنبه ۱۳ خرداد۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۵۷ بعد از ظهر موضوع اجتماعی |

بریم به اتاق فرمان

در برنامه های تلویزیونی این صحنه را زیاد می بینیم . میهمان برنامه هنوز صحبتش را شروع نکرده مجری به میان حرفش می پرد و اظهار نظر کارشناسانه ای می کند و پس از چند بار قطع و وصل شدن گفتگو اعلام می کند سری به اتاق فرمان بزنیم و برگردیم . سپس یا تبلیغ می گذارند یا آهنگ و تصاویر بی ربط پخش می کنند و باز نوبت به میهمان برنامه می رسد . ولی پیش از آن که بتواند به اندازه کافی صحبت کند ُ مجری می گوید وقت برنامه تمام شده . این در حالی است مجری بیشتر از کارشناس دعوت شده حرف زده است ! 

از میان انبوه سریال های تلویزیون در چند سال گذشته آنهایی که به نظر من با ارزشند ، انگشت شمارند . کوچک جنگلی ، امام علی ، کیف انگلیسی ، لبه تاریکی ، مدار صفر درجه ، عمارت فرنگی ، روزگار قریب و این اواخر در چشم باد در تاریخ تلویزیون جاودانه اند . داوود میرباقری ، کیانوش عیاری ، ضیا الدین دری ، حسن فتحی ، محمد رضا ورزی و چند نفر دیگر نشان دادند که می توان فیلمنامه قوی و محکم نوشت و می شود سریالی ماندگار با بازی های درخشان ساخت . اگر این چند نمونه کمیاب را کنار بگذاریم ، بقیه سریال ها آن قدر سست و آبکی هستند که آدم را از هنر فیلمسازی در این دیار ناامید می کنند .

کشور ما به عنوان یکی از گهواره های تمدن بشری هنوز هم آثار تاریخی باشکوهی را از هزاران سال پیش در خود حفظ کرده است . این موضوع از چند دیدگاه قابل بررسی است ؛ ولی این بار می خواهم به معماری و وجدان کاری بپردازم .

معبد چغازنبیل در خوزستان ، تخت جمشید در شیراز ، چندین آتشکده در سراسر ایران ، شهر سوخته در زابل ، ایوان مداین (طاق کسرا) در عراق امروزی ، برج قابوس در گنبد ، ارگ بم و چند نمونه دیگر نماینده اوج هنر معماری و دانش ریاضی نیاکان ماست . اما آیا امروز هم مهندسان و معماران ما توانایی انجام چنین کارهای ماندگاری را دارند ؟ و مهم تر از توانایی آیا وجدان کاری و احساس مسوولیت هم وجود دارد ؟ معماران قدیم با عشق و دانش کار کردند و بدون امکانات پیشرفته امروزی آثاری به یادگار گذاشتند که از باد و باران گزند نیافت و به روزگار ما رسید . اما ساختمان های بساز و بفروش و عاری از هویت ایرانی امروز ( به جز چند استثنا ) عمر مفیدشان از ده سال فراتر نمی رود . امروز نمی توان با خیال راحت به دیوار خانه ای میخ کوبید چون بیم آن هست که خانه روی سر آدم خراب شود ! امروز شما مجبورید در گوشی حرف بزنید که مبادا همسایه صدایتان را بشنود ! از مقاومت در برابر زلزله هم بهتر است حرفی نزنیم ! مهندسان امروز برای پول کار می کنند و معماران دیروز به چیز دیگری هم غیر از پول اعتقاد داشتند . امروزی ها سرنوشت مردم برایشان مهم نیست و دیروزی ها به جاودانگی در تاریخ می اندیشیدند . درود بر پدران و مادران ما در گذشته های دور !

پیش از این درباره خطری که از سوی عراق ما را تهدید می کند نوشته بودم . خبرهای تازه این احساس خطر را تقویت می کند . اخیرا وزیر محیط زیست عراق گفته ایران حق ندارد نزدیک مرز عراق تاسیسات اتمی بسازد و سلامت مردم و محیط زیست ما را به خطر بیندازد ! وی هشدار داده ممکن است رابطه دو کشور به زمان جنگ هشت ساله برگردد ! سخنگوی دولت عراق هم با یاری رسانه های پرنفوذ عربی ایران را متهم کرد به خاک عراق تجاوز کرده و چاههای نفت پیچ انگیزان یا به قول خودشان فکه را اشغال کرده است . وی افزود اگر پرچم ایران ازآن منطقه پایین کشیده نشود به زور متوسل خواهند شد !

آیا این سخنان زمینه چینی برای اعلام جنگ دوباره نیست ؟ آیا این حرف ها شما را به یاد ادعاهای توخالی ولی خطرناک صدام حسین در 30 سال قبل نمی اندازد ؟ آیا وقت آن نرسیده که در سیاست خود با عرب ها تجدید نظر کنیم و در پی گرفتن حق ملت باشیم ؟ وقتی جرات نداریم غرامت 1000 میلیارد دلاری جنگ تحمیلی را از عراق طلب کنیم و به جای آن حتی صدها میلیون دلار کمک بی عوض و با عوض به آن کشور می کنیم ، معلوم است که آنها با خیال راحت برای ما نقشه می کشند و حتی ادعا می کنند ایران باید هواپیماهایی را که در زمان حمله آمریکا به عراق در خاک ما فرود آمدند به آنها برگرداند . این در حالی است که دولت عراق از اسراییل به سازمان ملل شکایت کرده که در دهه 1980 میلادی نیروگاه اتمی این کشور را بمباران کرده است و باید غرامت آن را بپردازد !

می ترسم آن قدر در برابر گستاخی عراق ضعف نشان دهیم که یک روز از خواب بیدار شویم و ببینیم از زمین ، دریا و هوا مورد حمله قرار گرفته ایم . اگر 30 سال پیش صدام در ظاهر به تنهایی حمله را آغاز کرد ، این بار وضع فرق می کند . آمریکا با عراق پیمان امنیتی و نظامی بسته و در صورت شروع هر گونه جنگی با تمام قوا به یاری این کشور می شتابد . مسوولان عراقی باز هم مثل صدام از بی اعتباری قرارداد 1975 الجزایر سخن می گویند و این یعنی بهانه برای آغاز جنگ . بهتر است دیگر ضعف نشان ندهیم و پیش از آن که دیر شود پیگیر غرامت جنگ و تعیین دقیق خطوط مرزی باشیم و کمک های سخاوتمندانه خود را به عراق قطع کنیم . عراقی ها قابل اعتماد نیستند . آنها هزار سال پیش به امامان شیعه رحم نکردند ، امروز هم به ما رحم نخواهند کرد .

فرزندان مولوی در ترکیه !

مولانا جلال الدینهفته گذشته استاد محمد رضا شجریان چند کنسرت در شهر قونیه ، ترکیه اجرا کرد . استاد آواز ایرانی به مناسبت مراسم بزرگداشت مولانا جلال الدین به ترکیه رفت ولی چیزی که نظر مرا جلب کرد این بود که این سفر به دعوت شخصی انجام شد که خود را از نوادگان مولوی معرفی می کند . پیش از این درباره ادعای ترکیه و افغانستان درباره مولانا نوشته بودم ولی این بار ظاهرا باید شاهد ادعای فرزندان و بازماندگان ساختگی این شاعر ایرانی در سرزمینی دیگر باشیم . روی سخن من با استاد شجریان نیست و از او خرده نمی گیرم که چرا با قبول دعوت فرزند ترک مولانا تقریبا بر ادعای آنها مهر تایید زده ، زیرا می دانم که در ایران اجازه برگزاری کنسرت به او نمی دهند . کوتاهی از مسوولان کشور است که به دیگر کشورها اجازه چنین گستاخی هایی می دهند . وقتی برای دولت مهم نباشد که آیین باستانی نوروز به نام افغانستان و تاجیکستان در سازمان ملل ثبت شود و نوابغ علمی ، ادبی تاریخ ایران به نام کشورهای همسایه در جهان شناخته شوند ، از استاد شجریان نباید انتظار داشت چنین دعوتی را نپذیرد و یا دست کم در آن جا اشاره ای به دروغین بودن ادعای آن ها بکند .